دریافت كد ساعت
یـــــــــا زهـــــــــــرا(س)

یـــــــــا زهـــــــــــرا(س)
شخصیت ائمه اطهار

 

 

سيره  عملي و اخلاقي امام هشتم عليه السلام

بي گمان ديده گشودن بر آفتاب كاري ناشدني است ، چنان كه پريدن در آسمان بلند .

شناخت خدايي مردان برخاسته از بوستان عترت ، نه براي هر بال بشكسته اي شدني ؛ چه آنان كه بر آفتاب ديده گشوده اند جز سايه  مژگان خويش نديده و آن ها كه در آن آسمان پريده اند جز شكسته بالي خويش را نيافته اند .

با اين همه شايد بتوان ديده بر پرتويي از آفتاب كه بر زاويه اي تابيده است دوخت و در آن نشانه هايي  از حقيقت نور يافت كه نور ، همه يك گوهر است .

با چنين اعترافي به يكي از جنبه هاي پند آكنده حيات امام روي مي كنيم و دست كوتاه خويش را به درياي ناشناخته كرانه «‌خوي ستوده امام » فرو مي بريم تا مرواريدي چند بر گيريم و فرا روي گذاريم :

عبادت امام

براي آنان كه بودن را مفهومي جز بنده بودن ندانند ، پرستش نه « تكليف » بلكه معناي زندگي و راز جاودانگي است . در نگاه آنان خدا پرستيدن نه يك واجب است كه بايد از سر گذارند و برائت ذمّه حاصل كرد ، بلكه شهد شيريني است كه بايد چشيد و در آن روح بودن و ماندن را يافت .

از اين روي ، اگر در باره  خداپرستي اين گونه كسان كه امام پيشاپيش همه آنان است سخني گفته شود سخن از « اندازه عبادت » نيست ، بلكه سخن از « چگونگي » است . آنان بنده بودن را مايه افتخار ، بندگي كردن را مايه سربلندي و سر فرود آوردن در برابر خواست آشكار و پنهان خداوند را اساس سرافرازي شمرند .

اين معناي سخن هشتمين امام است كه مي گويد : « به بندگي خدا افتخار مي كنم . »

همين حقيقت است كه بدخواهان او را ناخواسته بر آن مي دارد كه اعتراف كنند او پرستشگرترين همه زمينيان است و در ميان همه فرزندان عبّاس و علي عليه السلام با فضيلت تر ، پرهيزگارتر ، ديندارتر ، و شايسته تر از او نديده اند .

در پرتوي توجّه به چنين برداشتي از مفهوم عبادت در نظر امام است كه مي توان براي خواندن هزار ركعت نماز در شبانه روز ، سجده هاي طولاني پس از نماز صبح ، روزه هاي مكرر ، شب زنده داري هاي پر رمز و راز و همدمي هميشگي با قرآن تفسيري شايسته يافت ، يا به درك حقيقت اين سخن نائل آمد كه كسي در باره آن حضرت مي گويد : « به خداوند سوگند ، مردي نديدم كه بيش از او از خدا پروا كند ، بيش از او در همه اوقات به ياد خدا باشد و بيش از او از خدا بترسد .   

گوينده اين سخن نه كسي از شاگردان او بلكه فرستاده دستگاه خلافت: رجاء بن ابي ضحّاك است كه به عنوان گماشته مامون به مدينه رفته است تا امام را زير نظر بگيرد و با خود به مرو برد. او در ادامه سخن خود مي گويد : « شب هنگام كه به بستر مي رفت بسيار قرآن تلاوت مي كرد و چون بر آيه اي كه در آن يادي از بهشت يا دوزخ بود مي گذشت مي گريست و از خداوند بهشت مي خواست و از آتش به او پناه مي جست ... چون ثلث آخر شب فرا مي رسيد از بستر بر مي خاست و به تسبيح و تحميد و تهليل و استغفار مي پرداخت . پس از آن مسواك مي كرد و سپس به نماز شب مي ايستاد . او نماز جعفر طيّار را چهار ركعت به جاي مي آورد و اين ركعت ها را در شمار ركعت هاي نماز شب مي آورد .

امام همواره با قرآن همدم بود و به گفته ابراهيم بن عباس حتي سخن او ، پاسخ هايي كه مي داد و مثل هايي كه مي آورد همه برگرفته از قرآن بود و كتاب الهي را هر سه روز يك بار ختم مي كرد . او خود در اين باره فرمود : « اگر مي خواستم قرآن را در كمتر از سه روز ختم مي كردم . اما من به هر آيه اي كه مي رسم در آن مي انديشم و در اين امر درنگ مي نمايم كه در باره چه و به چه هنگام نازل شده و بدين سبب است كه آن را در سه روز ختم مي كنم .

بر اين اساس است كه امام هر برتري را به تقوا مي داند و حتي به ديگران نيز حق مي دهد كه اگر بتوانند بيش از او از تقوا بهره مند شوند ، از او برتر مي باشند . چنان كه در پاسخ مردي كه سوگند ياد كرد او بهترين مردم است ، فرمود :" اي مرد! سوگند مخور ، برتر از من كسي است كه بيشتر تقواي خدا را داشته و در برابر او فرمانبردار تر باشد.به خدا سوگند هنوز اين آيه نسخ نشده است كه برترين شما پرهيزگارترين شماست."

همچنين او در جايي ديگر نيز فرمود:"اي زيد،از خدا بترس كه آنچه بدان رسيده ايم تنها به كمك تقوا ميسر شده است."

او همين تقوا ، خدا ترسي و فرمانبري را معيار و نشانه ي شيعه بودن نيز مي خواند و به يكي مي گويد:" هر كدام از پيروان ما كه خدا را فرمان نبرد از ما نيست و تو اگر از خدا فرمانبري از خاندان ما هستي."

زهد و ساده زيستن

روشن است آن كه باخدا چنين پيوند جا نانه اي دارد ديگر دل در پي جز او نمي گذارد و جز خدا به ديده ي او نيايد تا دلش از آن ياد كند. آن كه خدا را يافته و سراي لقاي او را مي شناسد سراي ناپايدار كنوني را جز باتلاقي نمي داند كه هر چه به درونش نزديكتر شوي رهايي از آن دشوارتر و مرگ ونيستي حتمي تر شود.

چنين است كه امام دنيا را سرايي آكنده از شر و بدي مي شمرد و از شر آن به خداوند پناه مي برد وراه رهايي را زهد و پارسايي مي بيند و مي فرمايد :" به وسيله زهد و بي رغبتي به دنيا نجات از شر دنيا را مي جوييم"

محمد بن عباد مي گويد:"رضا (ع) در تابستان بر حصير و در زمستان بر پلاس مي نشست و جامه هاي خشن بر تن مي كرد و تنها هنگامي كه در جمع مردمان حضور مي يافت جامه رسمي مردمان مي پوشيد"

يك بار سفيان ثوري او را ديد كه جامه اي از خز بر تن كرده است . او را گفت:"اي پسر پيغمبر! چه خوب بود لباس پايين تر از اين مي پوشيدي!" فرمود: " دستت را پيش آر " پس دست او را به گريبان خود برد واو ديد كه در زير جامه ي بوريايي بيش نيست .آنگاهخ فرمود:" اي سفيان، آن جامه خز براي خلق و اين لباس ژنده براي حضرت حق است.

ابصلت هروي نيز درباره ي آن حضرت مي گويد:"او غذايي ساده وخوراكي اندك داشت."

امام زماني كه رسما وليعهد خلافت بود از همان زهد و پارسايي و ساده زيستي جدايي نداشت.

برخورد با مردم

امام(ع) در برخورد با مردمان چهره راستين اسلام را ترسيم مي كرد، آن هم در عصري كه جلال و شكوه پوشالين دستگاه خلافت از اين آيين ، سيمايي ديگر ارائه مي داشت.

نخستين نكته اين كه  او ديگران را هم داراي ارزش انساني مي دانست و از اين ديدگاه با آنان برخورد مي كرد.ابراهيم بن عباس مي گويد:«هيچ نشنيدم  و نديدم كسي برتر از ابوالحسن رضا(ع)  باشد. بر هيچ كس به سخن خويش بي مهري و ستم روانداشت، سخن هيچ كس را نبريد، هيچ نيازمندي را بي پاسخ نگذاشت، پاي خود را در حضور هيچ كس دراز نكرد، در پيش هيچ كس لم نداد،  هرگز غلامان و وابستگان خود را ناسزا نگفت، به گاه خنده قهقهه نزد، بر سفره غلامان و وابستگان خود مي نشست، بسيار در پنهان صدقه مي داد و به ديگران كمك مي كرد."

او حتي در برخورد با غلامان و خادمان هرگزحاضر نبود كرامت انساني آنان را نا ديده بگيرد و چيزي از حقوق آنان را فرو گذارد.

او حتي در ريزترين نكته ها اين كرامت را پاس مي داشت .

ياسر خادم آن حضرت مي گويد:" امام رضا (ع) به ما مي فرمود:" اگر بر بالاي سر شما ايستادم و در حال غذا خوردن بوديد بلند نشويد تا غذا خوردن را به پايان بريد." گاه يكي از ما را مي خواست و چون به او مي گفتند در حال غذا خوردن است مي فرمود:" بگذاريد تا غذايش رابخورد."

او هيچ اندرز گونه اي را كه با اصل كرامت انسان ناسازگار باشد نمي پذيرفت و همچنان به سادگي و دوري از تكلف در برخورد با ديگرن ادامه مي داد.

يكي از مردمان بلخ مي گويد:" در سفر امام به خراسان همراه او بودم. روزي سفره غذايي طلبيد و همه خدمتكاران و غلامان را بر سر آن سفره گرد آورد.گفتم: جانم به فدايت ، خوب بود براي اينها سفره اي جداگانه اي مي گستردي! امام فرمود:" خاموش ! كه خدا يكي است، پدر ومادر همه ما يكي است و پاداش هر كس نيز به كردارهاي اوست."

او هرگز از برآوردن نياز ديگران روي برنتافت و چنان كه شيوه ي اين خاندان و سرشت امامان است گشاده دستي را به غايت مي رساند و البته از آن پرهيز داشت كه در برابر دادن چيزي به  ديگران و برآوردن كاري براي آنان كرامت انساني را از ايشان بازستاند.

داستان آن مرد خراساني مشهور است كه چون از در ماندگي خود سخن به ميان آورد و از امام كمكي خواست تا پس از رسيدن به شهر خود آن  را از جانب ايشان صدقه دهد ، به او فرمود تا بنشيند و پس از آن كه اطرافيان رفتند به اندرون رفت و بي آن كه به آن اتاق بازگردد دست از فراز در ، در آورد و مرد خراساني را خواست و دويست دينار به او داد و فرمود : « اين دويست دينار را بگير و خرج راه كن و عوض آن از طرف من صدقه هم نده . بيرون برو كه نه من تو را ببينم و نه تو مرا . »

چون بيرون رفت يكي پرسيد : « فدايت شوم ، كرم و گشاده دستي شما بسيار است ، اما چرا از آن مرد روي پوشانديد ؟»فرمود :‌«‌از بيم آن كه مبادا خواري حاجت خواستن را بدان سبب كه حاجت او برآورده ام در چهره اش ببينم . آيا نشنيدي سخن رسول خدا صلّي الله عليه و آله را كه فرمود : « آن كه نيكي خود به مردم را بپوشاند كارش بربر هفتاد حج است . »

مردي چنين گشاده دست است كه چون يكي به او مي گويد : « مرا به اندازه مردانگي خويش عطا ده ، در پاسخ مي فرمايد :‌«‌اين در توانم نيست .»‌و آن گاه كه او مي گويد : « مرا به اندازه مردانگي خودم عطا ده . مي گويد : « اين شدني است . »

 همين امام است كه چون تمام دارايي خود را در روز عرفه با تهيدستان قسمت مي كند و كسي مي گويد : « چه زبان بزرگي كردي ! در پاسخ مي فرمايد : « اين زبان نيست ، بلكه سود است . آن چه را به وسيله اش پاداش و بزرگواري فراهم آورده اي زيان مدان . »

امام با آن همه گشاده دستي كه به جاي خود رواست ، هرگز اين صفت شايسته را برابر نهاده اسراف و تبذير و ريخت و پاش نمي داند و از كوچك ترين كوتاهي در اين باره نمي گذرد ، چنان كه به گفته خادم آن حضرت ياسر ، روزي كه غلامان ميوه خورده و نمي خورده آن ها را آن ها را دور ريخته بودند بر آشفته به آنان مي فرمايد : « سبحان الله ! اگر از آن بي نيازيد كساني كه به آن نياز دارند ؛ آن را به كسي بدهيد كه نيازمند است .

اين شخصيت متعادل كه از سويي در برخورد با فروتران فروتني مي كند و چون تنها مي شود فارغ از كارهاي رسمي و دولتي اطرافيان خود از كوچك و بزرگ را گرد مي آورد ، با آنان سخن مي گويد ، با آنان همدم مي شود و حشمت از خويش فرو مي نهد تا با او همدم شوند و از سويي در برابر آن كه خود را در ظاهر پرشكوه خلافت آراسته است سربلند و سرافراز مي ايستد و چون از او مي شنود كه دوست دارد جامه خلافت را بر تن او كند . در پاسخ مي فرمايد : « اگر خلافت از آن توست تو را حق آن نيست كه جامه اي را كه خدا بر تنت كرده است . بر تن ديگران كني و اگر خلافت از تو نيست روا نيست . آنچه را از تو نباشد به من دهي . »

امام در برابر او موضع خويش در برخورد با خويشتن و هم در برخورد با دنيا را چنين ترسيم مي كند :

 « به بندگي خدا افتخار مي كنم ،

... با بي رغبتي به دنيا ، رهايي از شر دنيا را مي جويم ،

... بادامن در كشيدن از حرام ها نايل آمدن به سودهاي حقيقي را اميدوارم ،

... و با فروتني در اين سراي ، بلندي نزد خداوند را خواهانم.

حيات اجتماعي امام رضا(ع)

دوران حيات و امامت امام هشتم اوج گيري گرايش مردم به اهل بيت و دوران گسترش پايگاههاي مردمي اين خاندان است.

چنان كه مي دانيم امام از پايگاه مردمي شايسته اي برخوردار بود و "در همان شهر كه مامون با زور حكومت مي كرد او مورد قبول ومراد همه مردم بود و بر دلها حكم مي راند...نشانه ها و شواهد  تاريخي ثابت مي كند كه (در اين دوران) پايگاه مردمي مكتب علي از جهت علمي و اجتماعي تا حدي بسيار رشد كرده بود . در آن مرحله بود كه امام(ع) مسئوليت رهبري را به عهده گرفت.

گر چه كه در دوران امامت امام رضا(ع)  دو مرحله فعاليت در سالهاي خلافت هارون و سالهاي خلافت مامون را مي توان از يكديگر جدا نمود  و براي هر يك از اين دو مرحله ويژگيهايي متمايز از ديگري يافت، اما اگر به ويژگي عمومي اين دوران بنگريم ، خواهيم ديد"هنگامي كه نوبت به امام هشتم مي رسد...دوران، دوران گسترش و رواج و وضع خوب ائمه است و شيعه در همه جا گسترانده اند و امكانات بسيار زياد است كه منتهي مي شود به مساله ولايتعهدي. البته در دوران هارون ، امام هشتم در نهايت تقيه زندگي مي كردند. يعني كوشش و تلاش را داشتند ، حركت را داشتند، تماس را داشتند، منتهي با كوشش كامل ... مثلا دعبل  خزاعي كه درباره امام هشتم در دوران ولايتعهدي آن طور حرف مي زند ، دفعتاً از زير سنگ بيرون نيامده بود جامعه اي كه دعبل خزاعي مي پرورد يا ابراهيم بن عباس  را كه جزو مداحان علي بن موسي رضاست، يا ديگران  و ديگران را ، اين جامعه بايستي در فرهنگ ارادت به خاندان پيغمبر سابقه داشته باشد. چنين  نيست كه دفعتاً و بدون سابقه ي قبلي در مدينه و در خراسان و در ري و در مناطق گوناگون ولايتعهدي علي بن موسي رضا (ع) را جشن بگيرند. اما قبلا چنين سابقه اي نداشته باشد . آنچه در دوران علي بن موسي رضا (ع) ولايتعهدي پيش آمد نشان دهنده اين است كه وضع علاقه مردم و جوشش محبت هاي آنان نسبت به اهل بيت در دوران امام رضا عليه السلام خيلي بالا بوده است . به هر حال بعد هم كه اختلاف امين و مأمون پيش آمد و جنگ و جدال بين خراسان و بغداد ،پنج سال طول كشيد همه اين ها موجب شد كه علي بن موسي الرضا ( ع ) بتوانند كار وسيعي بكنند كه اوج آن به مسأله ولايتعهدي منتهي شد .

حقيقت آن است كه در اين دوران ، بدي اوضاع ميان امين و مإمون به امام كمك كرد تا بار سنگين رسالت خويش را بر دوش كشد ، بر تلاش هاي خود بيفزايد و فعاليت هاي خود را دو چندان كند ، چه در اين زمان زمينه آن فراهم گشت كه شيعيان با او تماس گيرند و از رهنمودهاي او بهره جويد ، به همين امر در كنار برخودار بودن امام از ويژگي هاي منحصر و رفتار آرماني در پيش گرفته بود سرانجام به تحكيم پايگاه و گسترش نفوذ امام در سرزمين هاي مختلف حكومت اسلامي انجاميد . او خود يك بار زماني كه در باره ي ولايتعهدي سخن مي گويد ، مأمون چنين اظهار مي دارد : « اين مسأله كه بدان وارد شده ام هيچ چيز بر آن نعمتي كه داشته ام نيفزوده است . من پيش از اين در مدينه بودم و از همان جا نامه ها و فرمان هايم در شرق و غرب اجرا مي شد و گاه نيز بر الاغ خود مي نشستم و از كوچه هاي مدينه مي گذشتم ، در حالي كه در اين شهر عزيزتر از من كسي نبود . » در اين جا بسنده است سخن ابن مونس دشمن امام را بياوريم كه به مأمون مي گويد : « اي امير مؤمنان ، اين كه اكنون در كنار توست بتي است كه به جاي خدا پرستش مي شود . »

در چنين شرايطي و پس از آن كه حضرت رضا ( ع ) بعد از پدر مسئوليت رهبري و امامت را به عهده گرفت در جهان اسلام به سير و گشت پرداخت و نخستين مسافرت را از مدينه به بصره آغاز فرمود ، تا بتواند به طور مستقيم با پايگاه هاي مردمي خود ديدار كند و درباره همه كارها به گفتگو بپردازد . عادت او چنين بود كه پيش از آن كه به منطقه اي حركت كند ، نماينده اي به آن ديار گسيل مي داشت تا مردم را از ورود خويش آگاه كند تا وقتي وارد شهر مردم آماده استقبال و ديدار او باشند . سپس با گروه هاي بسيار بزرگ مردم اجتماع برپا مي كرد و در باره امامت و رهبري خود با آنان گفتگو مي فرمود . آن گاه از آنان مي خواست تا از او پرسش كنند تا پاسخ آنان را در زمينه هاي گوناگون معارف اسلامي بدهد .سپس مي خواست كه با دانشمندان علم كلام و اهل بحث و سخنگويان ، همچنين با دانشمندان غير مسلمان ملاقات كند تا در همه باب مناقشه به عمل آورند و با او به بحث و مناظره پردازند .

پدران حضرت رضا ( ع ) به همه اين فعاليت هاي آشكار مبادرت نمي كردند . آنان شخصاً به مسافرت نمي رفتند تا بتوانند مستقيم و آشكار با پايگاه هاي مردمي خود تماس حاصل كنند . اما در دوران امام علي ( ع ) اين مسأله امري طبيعي بود ، چرا كه پايگاه هاي مردمي بسيار شده و نفوذ مكتب امام علي ( ع ) از نظر روحي و فكري و اجتماعي در دل مسلمانان كه با امام آگاهانه همياري مي كردند افزايش يافته بود ...

پس از آن كه امام مسئوليت امامت را به عهده گرفت همه توانايي خود را در آن دوره ، در توسعه دادن پايگاه هاي مردمي خود صرف كرد اما رشد و گسترش آن پايگاه ها و همدلي آنان با كار امام به اين معني نبود كه او زمام كارها را به دست گرفته باشد . با وجود همه آن پيشرفت ها و افزايش پايگاه هاي مردمي ، امام به خوبي مي دانست و اوضاع و احوال اجتماعي نشان مي داد كه جنبش امام ( ع ) در حدي نيست كه حكومت را در دست گيرد ، زيرا با پايگاه هاي گسترده اي كه حضرت داشت ، گرچه از او حمايت و پشتيباني مي كردند ، اما نظير اين پايگاه هاي به اين درد  نمي خورد كه پايه حكومت امام ( ع ) گردد . چه پيوند آن با امام پيوند آن با امام پيوند آن با امام پيوند فكري پيچيده و عمومي بود و از قهرماني عاطفي نشاني داشت . اين همان احساس هاي آتشين بود كه روزگاري پايه و اساسي بود كه بني عباس بر آن تكيه كردند و براي رسيدن به حكومت بر امواج آن عواطف سوار شدند . اما طبيعت آن پايگاه ها و مانندهاي آن به درد آن نمي خورد كه راه را براي حكومت او و در دست گرفتن قدرت سياسيش هموار سازد .

از اين روي مي ببينم كه بيشتر قيامهايي كه مسلمانان و پيروان با اخلاص ، با نظريه امام علي (‌ع ) بر پا كردند ، در تناقض ها و اختلاف هاي داخلي نابود مي شد و يا غالباًانشعاب مي كردند و از يكديگر جدا مي شدند و احياناً با يكديگر در جنگ و ستيز بودند . علت اين امر بسي ساده بود . با اين توضيح كه همه پايگاه ها از نظريه امامان آگاه نبودند و اوضاع اجتماعي و موضوعي را درك نمي كردند . بلكه قيام هايشان غالباً عاطفي و آتشين بود ، نه آگاهانه و نضج يافته . پس طبيعتاً عواطف و احساس ها نمي توانست بناي حقيقي اسلام قرار گيرد ؛ چه بناي حقيقي بر اساس آگاهي كامل از هدف استوار است .

امام رضا ( ع ) در اين مرحله خود را آماده آن مي كرد تا مهار حكومت را به دست گيرد ، اما با شكلي كه او خود مي خواست نه در شكلي كه مأمون اراده مي كرد و در آن شكل ولايتعهدي را به او عرضه داشت و او آن را رد كرد و نخواست .

اين تصويري است از دوران امام كه مي تواند در تفسير دو رخداد مهم يعني مسأله ولايتعهدي و نيز مسأله پيشنهاد خلافت به امام از سوي مأمون ما را راهگشا باشد . به تعبيري  ديگر ، مي توان گفت تنش هاي موجود در آن زمان هنوز باقيمانده هايي از طوفاني بود كه از چند دهه قبل عليه حكومت اموي و از سوي دو خاندان مهم علوي و عباسي برپا شده بود . در ميان طوفاني بود كه قدرت طلبان خاندان عباسي بر اسب هاي لجام گسيخته خود مي نشستند و هر گونه كه مي خواستند به سوي هدف خود- و با ديدگاه كه هدف وسيله را توجيه مي كند – مي راندند و گاه هم در اين هياهو ودر غياب ديده هاي مردم خنجري هم از پشت به خاندان علوي مي زدند و پس از آن ميوه اي را كه  در دست مجروح اين خاندان بود ، به زور و به چنگال نيزه نيرنگ در مي ربودند .

خاندان عباسي از سويي از نان « آل محمّد » سوءاستفاده مي كرد ، چندان كه گاه  به خاطر نزديكي طرز كار يا تبليغاتشان با آل علي ، در مناطق دور از حجاز اين گونه وانمود مي كردند كه همان خط آل علي هستند . حتي لباس سياه بر تن مي كردند و مي گفتند : اين پوشش سياه لباس ماتم شهيدان كربلا و زيد و يحيي است و عده اي حتي از از سرانشان خيال مي كردند كه دارند براي آل علي كار مي كنند .

از سوي ديگر نيز همين خلفاي خاندان عباسي از همان روزهاي نخست سلطه خود كاملاً ميزان نفوذ علويان را مي دانستند و از آن بيم داشتند . سختگيري هايي كه از همان دوران آغازين حكومت عباسي عليه بني  الحسن به عمل آمد ، گواهي بر اين ترس و وحشت عباسيان از اهل بيت و علاقه مردم به آنان است . گواهي ديگر آن كه آورده اند : منصور هنگامي كه به جنگ با محمد بن عبدالله و برادرش ابراهيم از علويان مشغول بود .، شب ها را نمي خوابيد ، حتي در همين زمان دو كنيز براي او آوردند كه آنها را رد كرد و گفت :«امروز روز زنان نيست و مرا با آنان كاري نه ، تا آن زمان كه بدانم سر ابراهيم از آن من و يا سر من از آن ابراهيم مي شود . او در همين جنگ ها پنجاه روز جامه از تن نكند و از فزوني اندوه نمي توانست درست سخن خود را پي گيرد .

اين نگراني در دوران پس از منصور نيز ادامه يافت و نگراني مهدي و هارون عباسي بيش از منصور بود ، چندان كه در همين دوران امام كاظم (ع) آن زندان هاي سخت خود را گذراند . پس از اين دو ، نوبت به مأمون رسيد . در دوران مأمون مسأله دشوارتر و بزرگتر و مشكل آفرين تر بود . چه ، شورش ها و فتنه هاي فراواني سرتاسر ولايت ها و شهرهاي بزرگ اسلامي را در بر گرفته بود تا جايي كه مأمون نمي دانست چگونه آغاز كند و چه سان به حل مسأله بپردازد . او مي ديد و از اين رنج مي برد كه سرنوشتش و سرنوشت خلافتش در معرض تند باد هايي قرار گرفته كه از هر سو بر آن مي تازد . مأمون در كنار اين ترس و. نگراني از هوشي سرشار ، فهمي قوي ، درايتي بي سابقه ، شجاعتي كم نظير و جديتي راه گشا بهره مند بود و اين ها همه در كنار هم ، او را بدان رهنمون گشت كه ابتكاري تازه بر روي صحنه آورد و امام هشتم را با تجربه اي بزرگ روياروي سازد و مسأله ي ولايتعهدي را پيش آورد ، هرچند در اين زمينه نيز تدبير امام (ع) او را ناكام ساخت .

 

 


نظرات شما عزیزان:

عطا
ساعت14:26---8 بهمن 1390
واقعا جالب است

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, ] [ 14:8 ] [ محمد پاکروان ] [ ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان یا زهرا و آدرس mhamad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





برچسب‌ ها
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 371
بازدید کل : 1901
تعداد مطالب : 23
تعداد نظرات : 19
تعداد آنلاین : 1